دلام میخواد هرگز از جایام بلند نشوم. همین جور مریض و سرفهکن و صدا گرفته
گوشه تختام گلوله بشوم، زیر لب غرغر و ناله کنم، فیلمهایم را ببینم و به فانتزیها
و رویاهای محقق نشده یا نیمه ناچار صورت گرفتهام، فکر کنم. مریضی تمام شور و توانام
برای زندگی ـ که به سختی این چند وقت برای خودم جمع کردهبودم ـ را تحلیل برده
است.
مریضی که از مد نیفتاده :)
پاسخحذفبهتر می شید حتما
بهتر که همین الان هم هستم. اما نالیدنهای مریضیام ناتمام است.
حذفممنونام :)