فیشهای حقوقیمان آمد. باز میکنم و صاف میروم سراغ کسریها. بیمه ، صندوق
پسانداز، تاخیر و مالیات. چندتای اول برایام عادی است. حتی خیلی دیوانهطور
آن بخش تاخیرها را دوست دارم. چون بابت هر ریالاش بیشتر خوابیده یا آخر ساعت
زودتر جیم زدهام. اما امان از آن گزینه مالیات.
هر ریالی که بابت مالیات که از حقوقام کسر میشود حس زورگیری بهم دست میدهد.
همان خشمی که وقتی بچه بودم از دیدن داروغه ناتینگهام داشتم. دقیقن انگار که داروغه میآید
تکانام میدهد و پولهای مخفی شده در گچ پایام را میگیرد و خنده زهرآگین میزند
و میرود.
برایام سخت است مالیات بدهم در حالیکه هیچ خدمات شهری-اجتماعیای دریافت نمیکنم.
وقتی همه حقوق شهروندیام پایمال و نادیده است. مثل همه مالیات از حقوقام کسر
میشود در حالیکه باصطلاح نمایندگانام تصمیم میگیرند که بیاذن پدر، پدربزرگ،
عمو، همسر یا هر مرد مثلن سرپرستام نمیتوانم از این پرنده در خون خارج بشوم.
در شهری مالیات از حقوقام کسر میشود که در آن حتی نمیتوانم دامن پشمی مورد
علاقهام را بپوشم.( یا باید با ترس و ترددهای دزدکی بپوشماش) حالا حجاب اجباری و بحثهای آن که بماند.
فیش حقوقام را باز میکنم و این 3درصد کسریِ مالیات سالانه را میبینم و به
این فکر میکنم این روزها یک عده زورگیر اعدام شدند خب؛ تکلیف زورگیریهایی از این دست چه میشود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر