پروژهه رو قبل از عید انجام دادهبودم. یعنی عدد و ارقامشو درآورده بودم فقط
گزارششو نزده بودم ُ تحویل رییس دادماش. حالا صبح میگه همونُ، گزارششو
بده. زود، تند، سریع. همه فایلهای روو سیستمام رو ران کردم، همه درایوها رو
گشتم، اما نبود. هیچی. انگار نه انگار. بیهدف مرورگرمو باز کردم و از این تب به
اون تب. وسطش یادم اومد ای وای پروژه. برگشتم دوباره به زیر و روو کردن فایلهام.
هیچی بازم. صبح داشتم میاومدم دو تا گربه وحشی عین اجل معلق پریدن جلوم. جدی
ترسیدم، شایدم بهخاطر این باشه که یادم نمیاد پروژهام کجاست. فکر کردم کاش میشد
میخوابیدم، سرمو گذاشتم روو میز همین که چشمام گرم شد یکهو یادم اومد ای وای
پروژه. بلند شدم بازم هرچی فایل داشتم ران
کردم. نبود. تلفن زنگ زد، رییس بود. خانم این عجلهایهها. بله بله چشم. سرمو گذاشتم روو
میز، خوابام برد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر