بهزعمِ خودم کار قهرمانانهای بود روبهرو شدن با کسی که پا روو بزرگترین و مهمترین خطِ
قرمز زندگیام گذاشته بود. وقتی که همیشه راهکارم در اینجور موارد، حذف یا
نهایتن دور زدن بوده.
تا لحظهای آخر هم حتی دو به شک و توو امپاس بودم که باید مستقیم در مورد چیزی که بهشدت برام سنگین و بزرگ بوده گفتگو کنم یا نه.
هنوزم اتفاق هضمنشده مونده اما اینکه تونستم راجع بهش حرف بزنم برای خودم خوبه.
حتی اگه یکی دو جمله بیشتر نبود، با اینکه جوابِ مقبول و قانعکنندهای نگرفتم.
همین که از مرحله حرف دربیام و به عمل برسونم خودش قدم بزرگیه.
دیگه خودم به خودم روحیه ندم کی بِده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر