۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه


گربه شدم.
دل‌ام می‌خواد خودمو برای اطرافیان‌ام لوس کنم برم دور و برشون بپلکم بلکه بغل‌ام کنن [بماند خریدار نداره]. حوصله نداشته باشم دندون نشون میدم و پنجول می‌کشم. بی‌معرفتی می‌کنم، به مایعات علاقه‌مندم. با هر پیشده پیشدهٔ الکی بهم برمی‌خوره و دُم‌مو می‌گذارم روو کول‌ام و میرم. کارم‌ام شده تو تنهایی بشینم و زخم‌هامو بلیسم.

۲ نظر: