از بین فیلمها یکی را بیرون کشید و گفت بیا این را حتمن ببین. عکسِ روی
پکیج خبر از سینمای چشم بادامیها میداد. گفتم دوستشان ندارم. نمیخواهم. تاکید
کرد که حالا این را ببین.
به پیشنهادهای فیلماش اعتماد داشتم قبول کردم. بعد که فیلم را دیدم از همان ایده ابتداییاش چنان جذباش شدم که یک نفس تا آخرش از جایام تکان هم نخوردم. دفعه بعد پک فیلمهای کیدوک را گرفتم و دانه به دانه همهشان را تماشا کردم.
فیلمهایش در عین استقلال، المانهای مشترک زیادی دارند. عشق، جنون،نفرت و خشونت
را به وضوح در همه فیلمهایش میتوان دید. بهطور کلی جنسی از خشونت را به نمایش میگذارد که
نه به فانتزی و گلدرشتیِ تارنتینو است نه به وضوح و زجردهندگیِ هانکه. و نه حتی مشابه خشونتهای فیلمهای آسیایی.
نکته دیگری که فیلمهایش را (حداقل برای من)
به شدت جذاب کرد، عدم دیالوگ محوری بود. شاید سر جمع دیالوگ فیلمهایش دو یا سه صفحه
A4 هم نشود. سکوت دلپذیر و مرموزطوری در آنها حاکم است. هنرپیشهها حس و داستان را با نگاهشان به تو منتقل میکنند. با عضلات صورت و بدنشان. با حرکاتشان. فیلم دیدنی است نه گوش دادنی. هیچ ریاکشنی را نباید از دست بدهی. همهشان بهم ربط
دارد. سادگی و بیتکلفی در همه صحنهها به چشم میخورد. و موسیقی. موسیقی تقریبن از مهمترین و کلیدیترین بخشهای فیلمسازی کیدوک است.
موسیقیِ کاملن شرقی. ربط نتهای موسیقی و المانهای تصویری حقیقتن مسحورکننده است
که خبر از هوش و ظرافت سازنده آن میدهد.
از سینمای پر خشونت و بزن بهادر آسیای شرقی با دستورات اخلاقیِ چشمکور کُن، کیدوک و کارهایش استثنای قابل
قبول و چشمگیری است. فیلمهایش، به خصوص3-Iron ، Address Unknown و
Breath را از دست ندهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر