۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

ماه فرو ماند از زیبایی رخت

وقتی یه آرزو یه شادی 10-12 ساله فقط در یه روز به ثمر بشینه،انفجاری که از شادی اون رخ میده خیلی بیشتر از اونی خواهد شد که فکرشو می کنی!
اما اشکالی نداره.همه ی خستگی ها و دردها رو به جون میخرم، و قتی می بینم شادی،مثل فرشته ها شدی عین یه ماه، درخشان و یکتا...

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

آینه بغل رو بپا...


آینه زندگی درست برعکس آینه بغل ماشینه:
اجسام از آنچه در آینه  می بینید دورتر هستند!

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

انفجار خیابانی



وقتی تو خیابون راه میری انگار که وسط میدون جنگی! هر کدوم از آدمها مثل یک"مین" میمونن که اگه پا روشون بذاری یقینا منفجر خواهند شد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

DREAMERS

لعنت به این ذهن خیال پرداز.لعنت به این سر پر شور که که ندیده و ندونسته هم می بافه میره جلو.فکر نمی کنه که این تویی و دیدگاه تو.اونچه که هست و وجود داره حتما چیزی به جز اینه.فقط فکر می کنی درک کردی !این خیال توئه که همه چیز رو ساخته و یک سکوت همه ساخته ها را فرو می ریزه.
و نفرین به این تفکرات لگدمال و این چرایی ها که همیشه شجاعت بیان اونچه که هست رو می گیره  و مجبور میشی که همیشه با خیال زندگی کنی نه اونچه که وجود دارد.


ضمیمه:تقدیم به همه اونایی که خیال می کنم باهاشون حس مشترک دارم.

الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم

بدترین مرض اینه که وقتی از درد و انزجار لبریز هستی حتی یک کلمه هم نمی تونی بگی...فقط زمزمه آهنگ هایی که آرومت کنه و روحت رو با این جسم لعنتی یه کم همراه کنه

گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

عادت مرض مهلکی ست...

کاربردهای فحش:
برای تحقیر شنونده
 برای ابراز خشم و خالی شدن حرص
برای ابراز محبت
برای ابراز هیجان
و گاهی برای ابراز نگرانی: لعنتی چرا آپ نمی کنی ؟!

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

خانه آرزوها



ببار ای افسون من

در کوچه رو که باز کردم،نزدیک بود جیغ بکشم.داشت برف میومد،اونم چه بررررفی.
ریز و یکدست همراه با باد.
این هیجان انگیزترین و غافلگیر کننده ترین هدیه صبحگاهی بود.
هنوزم داره تند تند می باره.خوشحالم که میزم روبروی پنجره است.اگر از قدم زدن زیر برف محرومم از تماشای اون میتونم لذت ببرم.
آهای برف......

عاشششششقتم

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

سایه ای از ملکوت

نوانمی دونم چه سِری تو موسیقی ست که گاهی آدم رو بیمار خودش می کنه.
کار یک بار و دو بار گوش دادن هم نیست،اینقدر میخونه میخونه میخونه تا بیهوش میشی قبل ازاینکه خوابت ببره!
هزار تا آواز و تصنیف هست که باهاشون به این درد مبتلا میشم.
مرض جدید این چند وقته ام آلبوم "سفر به دیگر سو" شهرام ناظریه.از خود بیخود میکنه آدم رو این آلبوم.به ترتیب همه track هاش همین جوری دستت رو میگیرن می برن بالا، بالا و بالاترا.اول یک بارگی عاشق میشی و از عافیت می بُری؟، بعد بیرنگ و بی نشان میشی ،اونوقت تنگ میشه هر هفت فلک چون میرود او در پیرهنت و برای فرود آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن. از جادوی سازها چیزی نمیگم که می دونم نمی تونم احساسم رو واژه کنم......اوووووف
مولانا،گروه دستان و شهرام ناظری ، جادویی ترین ترکیب برای کنده شدن از این زمین خاکی و فرو رفتن در خلسه ایی شیرین.


ضمیمه: اصولا من سواد تحلیل علمی موسیقی رو ندارم.فقط یه حس رو نوشتم که شاید خیلی از شنوندگان این آلبوم درگیرش شدند.

نشد که پیش نویس بمونه

وقتی یه نصفه شب، بیخوابم،هوس می کنم به خوندن آرشیو وبلاگ هایی که دوستشون دارم.بعد اوج لذت و شوق وقتیه که می بینی  پستی رو که زده لعنتی، انگار خودم بودم که احوالم رو نوشتم!رونوشت برابر با اصل.اونوقت  اگر نویسنده اش رو پیدا می کردم می بوسیدمش که اینقدر خوب گفته و خوب نوشته.وبعدش بغض می کنم که لامصب،یکی دیگه هم به درد من دچاره انگار که مابسیاریم....

سینما ایران، ژانر وحشت

به ندرت پیش میاد میلی به دیدن فیلم های ترسناک داشته باشم.به نظرم یه جور خودآزاریه که بشینی پای یه فیلمی و دائم بهت یه سری هیجان کاذب وارد بشه!البته فیلم ترسناک برای ترسوها ساخته میشه که ببینن و همیشه توهم دنبال شدن توسط کاراکتر ترسناک را با خود داشته باشن.
اما به این میاندیشم که موقع خلق یک فیلم ترسناک کارگردان خودش هم ترسیده؟!یا نویسنده؟!پاسخی که برای این سوال دارم اینه که این نوع فیلمها وقتی میتونه به نتیجه برسه که نویسنده و کارگردانی خوش فکر و شجاع پشت اون باشه!هرچند که تمامی فیلم های این ژانر تاریخ مصرف دارن!و اگر فیلمی ساخته بشه که کارگردان یا نویسنده اون اول خودش ترسیده باشه، اونوقته که دیگه نه تنها فیلم ترسناک نیست بلکه یه کمدی از آب در میاد با مایه های زننده ای از هجو...

ضمیمه:از نرودای عزیز به ما
می خواهم زندگی کنم.
باشم،
و به بودن ادامه دهم.
اما من نخواهم بود، اگر درونِ من،
دانه از جوانه زدن باز ایستد.
نخست جوانه ها که،
که از زمین سر بیرون م یکنند
تا به روشنایی دست یابند.
مگر نه اینکه زمینِ مادر، تاریک است؟


۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

کوتاه نوشت (3)

در پیچیده به خویشیم
آن قدر پیچیده که شکل کلاف شده ایم
کلاف خاکستری در هم تنیده
که سر نخش پیدا نیست
و نمی دانم از کدام سرنخ
...شروع کنم تا زندگی را ببافم...

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

تقلب

تقلب فقط منحصر به امتحان و انتخابات نمیشه! یه قطره ماست بریزید روی دستمال کاغذی ، می بینید که تقلب تا عمیق ترین لایه های زندگی نفوذ کرده.

گاهی به آسمان نگاه کن

آسمان روشن و آبی ، کنون ابر و ملال انگیز

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

پرواز با بالهای چوبی

وقتی یه مسیرسی و چند کیلومتری رو با تار و سه تار طی می کنی ، وقتی میرسی خونه، فقط آخر هر جمله رو می فهمی که میگن:
اووووی، با تو بودمااااا!!!!!!
کجایییییی؟!!!!

به سهم خود قانع باش!

آقایی که تو تاکسی پاهاتو 2برابر عرض شونه هات باز کردی و نشستی،تقصیر خودت بود که شلوارت خاکی شد!
لطفا درست بشین!!!

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

صاف تا کمی ابری

آسمان سیاه و دود گرفته به یکباره صاف و آبی میشود!
ابرهای استراتوس در آسمان خودنمایی می کند.درست شکل ریش بلند و سفید پیرمردی مهربان.

فرشته نگهبان

مشتری: فیلم خوبی بود.فکر کنم بهترین فیلمی بود که تو شرایط الانم می تونستم بیبینم.ممنونم.
فروشنده:خواهش می کنم ، دست من امانت بود.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

صحبت

نیاز به وجود آدم های دیگر در کنارمون فقط وقتی برامون هویدا میشه که سینه لبریز از نگفته ها میشه، وقتی که احتیاج پیدا می کنیم  با کسی حرف بزنیم.بگیم و حتی بشنویم.
و این عین خودخواهی و در عین حال عجز ست!

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

استقلال

من مستقلم:
نه شکل بابام نه شکل مامان.
نه به اندازه مامان زرنگ و خوش صحبتم نه به اندازه بابا ساده و کم حرف.
نه به اندازه خواهر خوشگلم نه به اندازه برادرزشت.
من شکل هیچ کس نیستم، آخه من خیلی مستقلم.


۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

تاکسی

از نشستن تو سواری هایی که داغونن و از همه درز و دورزاشون باد میاد بدم میاد!
وقتی نفر جلویی هر 10 ثانیه یکبار برمی گرده عقب و 30 ثانیه بهم زل میزنه، و پشت سری فکر کنم فقط 1 میلیمتر با من فاصله داره،داغون ترین سواری  که یه نفر واسه حرکت میخواد رو سوار میشم. 


دوس س س س دارم!

اصلا هم خجالت نمی کشم که عاشق کارتونم،
تند و بلند تاب خوردن تو پارک رو خیلی دوست دارم،
واسه فسنجون ضعف می کنم!


۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

استخدام فوری

به یک متخصص مجرب برای تعمیر یا سرویس " یک آدم با یه دنیا کار نیمه تمام " با حقوق و مزایای عالی نیازمندیم!

تفریحات خیابانی(1)

از رندانه ترین ، لذت بخش ترین و آموزنده ترین تفریحات خیابانی استراق سمعه!
(البته شامل اتوبوس و تاکسی هم میشه!)

کوتاه نوشت (1)

بارالها!
چگونه تمیز دادن دروغ و راست را به من بیاموز ، چگونه زیستن و چگونه مردن را خود خواهم آموخت!