هنوز دارم میون "چیزهایی هست که نمیدانی" غلت میخورم. درسته که یه جاهایی توو ذوق میزد اما خب از خیلی جاهاش هم نمیشد گذشت. یعنی هرچی بیشتر میخونم در موردش بیشتر دلام میخواد توو ذهنام کندوکاوش کنم.یا شایدم دوباره ببینماش؟!
اصلن همون شخصیت "علی" کافی بود تا از ذهنام کنده نشه. درست مثل "سیامک" تنها دوبار زندگی میکنیم" یا اون استاد ادبیات توو "شبهای روشن" المانهای مشترکشون، روند فیلم و همهی اون فاکتورای لعنتیای که توو قصه و شخصیتهاش وجود داره و در گیرودارشونام هنوز.
دیدن فیلم برای من که پیگیر آنچنانی دنیای فیلمها هم نیستم، خیلی اتفاقی بود. حتی میتونم بگم شانسی پیداش کردم. و حتی سطحی هم که نگاه کنی با وجود علی مصفا و لیلا حاتمی و حتی منیژه حکمت(تهیه کننده) توو فکر بی سروصداییاش بودم؛ حالا این (+) را که خوندم دلام خیلی سوخت. این دقیقن همون بلاییئه که پارسال سر "پرسه در مه" اومد. که اونم فیلم خیلی خوبی بود. که ارزش بیشتر دیده شدن را قطعن داشت.
و اینکه چه تفکر بیماریئه که پشت نحوه اکران این فیلمهاست، سوالیئه که هیچ جواب مقبولی براش ندارم!
سلام. ظاهرا از فيلم بدتان نيامده. اين گروه فيلم است در فيسبوك ـ محض اطلاع. :)
پاسخحذفhttps://www.facebook.com/groups/fardinsa/
مخلصيم
پيام يزداني
خب نمیدونم شما همون "پیام یزدانی" نویسنده فیلم هستید یا نه! اگر بله که باعث افتخاره خیلی. اگر هم نه که باز هم ممنون :)
حذفخودش است قربان. خواهش ميشود! :)
پاسخحذف