مشت میکوبم بر در
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچار خفقانام، خفقان
من به تنگ آمدهام از همهچیز
بگذارید هواری بزنم
آی...
با شما هستم
این درها را باز کنید
من بهدنبال فضایی میگردم،
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه!
میخواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایام به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چارهی دردِ مرا باید این داد کند
از شما خفتهی چند
چه کسی میآید با من فریاد کند؟
فریدون مشیری
پینوشت1 : نمیشود این شعر حالات باشد و آوازش را با صدای استاد شجریان نشنوی.
پینوشت2 : همه آواز یکطرف اون بخشاش که بعد از "بگذارید هواری بزنم" تحریر میره یه طرف.
پینوشت3 : میمیرم برای اون صدای کف زدنها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر