۱۳۹۱ فروردین ۵, شنبه



پاتک خوردن توو برنامه‌ریزی‌هام این‌قدر برام عادی شده که دیگه حتی خیلی هم حال‌ام گرفته نمیشه!  ولی خب این پاتک آخری خیلی سنگین بود، که درست از روز آخر سال و تا همین امروز حتی اینترنتم قطع باشه. (تابلو که الانشم خدا خیر محل‌ِکار بده و اینا) اونم چرا؟ چون مرکز مخابرات‌مون و سرویس‌دهی‌اش به لعنت خدا هم نمی‌ارزه. دو هفته قطع و وصل آخرشم قطع کلی!
بماند که دلم می‌خواست برای یه عده ایمیل بزنم ( به جان خودم اس‌ام‌اس حال نمیده)، یک پست سال نو داشتم  که دوست داشتم بذارمش. حتی یه من در آیینه 90 (گفتگوی خبری 22:30) نوشته بودم، به خدا که دیگه مزه نمیده الان پابلیش‌اش کنم.
بعد می‌‌خواستم اینجا بنویسم از مشت آخر سالی که از عزراییل خوردیم و ذوالفنونُ در حالی‌که خوش‌خیالانه فکر کردیم خوب شده از کف دادیم. که فقط گل صد برگ‌اش کافی بود تا حسرت دیگر نبودن‌اش  دل را بخراشه.
القصه، دوست داشتم بنویسم همین‌که بهار اومد و حال من خوبه، همین‌که امسال غرغر عیدُ نداشتم، همین که امسال یه شمع دارم توو سرم که برای روشن کردن و روشن نگه داشتن‌اش می‌خواهم حسابی تلاش کنم خیلی امیدبخش‌ئه. تازه خیلی هم خرافاتی‌ام که فکر می‌کنم سال‌های فرد معمولن سال‌های خوبی بودن برام. تا چه پیش آید.
بهارتون خرم.

۲ نظر:

  1. تجربه قطعی اینترنت، درست از 1 فروردین به بعد رو دارم، تجربه خوبی نبود اصلا :)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. واقعن سخته! متاسفم بابت این تجربهٔ تلخِ مشترک
      سال پرباری پیش رو داشته باشید جناب :)

      حذف