همواره شرم عنصر پررنگی در ذهنام بود و بعضن فکر میکردم که به همین میزان در وجودم هم پررنگ و محسوسئه. اما حالا هرچه بیشتر میگذره مچ خودم را توو موقعیتهای مختلف میگیرم که خبری از شرم و خجالت نیست. وقتی میبینم که یه عنصر عرفی که همیشه رنگ چشمگیر برام داشته بهطرز غریبی داره کمرنگ میشه، درست و غلطش را نمیدونم اما حس خوب داره برام. احساس میکنم دارم توو مسیرِ تطبیق نوع زندگیکردنام با خودم و روحیاتام گام برمیدارم. هرچند لنگانلنگان هرچند لاکپشتی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر