پیشتر از این اوکتاویو پاز برای من یک شاعر بی نظیر بود!همیشه چشمم به دنبال شعرهایش بود به خصوص (و تقریبا فقط) با ترجمه های روانشاد احمد میرعلایی!
تا اینکه دیروز یک کتاب کوچک ازش دیدم تو یه کتابفروشی .با ترجمه خشایار دیهیمی!چون ترجمه های دیگر ایشون را ورق زده بودم و به نظرم بد نیومده بود،برش داشتم.یه نوشتار بود،چیزی به جز شعر!کنجکاو شدم بخونمش، پس خریدمش.بماند که کللن کشش عجیبی به کتاب های قطع جیبی دارم!
وقتی شروع به خوندنش کردم داشتم از ذوق میمردم.اصلا کم مونده بود از شادی ولو بشم وسط کافه.همیشه وقتی یکی حرف های من را بزنه به وجد میام،ذوق زده میشم.بعضی ها بهم میگن "جوگیر" نمی دونم شاید!ولی بهرحال خیلی لذت بردم.
چند بخش خیلی خوبش را می نویسم ، باشد که هرکی خوشش آمد بخواندش! هرچند که بِه گزینیش کمی دشواره
- ما محکوم هستیم که تنها زندگی کنیم، اما "محکوم "بدان نیز هستیم که از تنهایی خویش درگذریم و پیوندهایی را که ما را با زندگی درگذشته ای بهشتی مربوط می ساخت،دوباره برقرار کنیم.
- احساس تنهایی ما اهمیت و معنایی دوگانه دارد: از سویی آگاهی بر خویشتن است، و از سویی دیگر آرزوی گریز از خویشتن.
- انسان تنها "به دست خدا منزوی شده است".تنهایی هم جرم ما و هم بخشودگی ماست.
- در دنیای ما عشق تجربه ای تقریبا دست نیافتنی ست،همه چیز علیه عشق ست : اخلاقیات،طبقات،قوانین،نژادها و حتی "خود عشاق". زن برای مرد همیشه آن "دیگری" بوده است،ضد و مکمل او.اگر جزیی از وجود ما در عطش وصل اوست،جز دیگر - که به همان اندازه آمر ست- او را دفع می کند. ............ او [زن] هرگز زتانگی اش را بروز نمی دهد چون این زنانگی خود را همیشه به شکلی نشان می دهد که مردان برای او ساخته اند.
- "" انتخاب عشق"" در جامعه ما ناممکن است..... مفهوم رمانتیک عشق که متضمن گسستن و گریختن و فاجعه است،یگانه مفهومی از عشق است که ما می شناسیم چون همه چیز در جامعه ما مانع از آن است که عشق """انتخابی آزاد""" شود.
- زن در تصویری که جامعه مذکر بر او تحمیل کرده محبوس است، بنابراین اگر به سراغ انتخاب آزاد برود ماند این است که حصار زندان را شکسته است.......مرد نیز از انتخاب بازداشته می شود .محدوده امکانات او بسیار تنگ است.
پی نوشت1: اینقدر ذوق زده بودم که یادم رفت اسم کتاب رو بگم. " دیالکتیک تنهایی" نوشته : اوکتاویو پاز / ترجمه:خشایار دیهیمی / انتشارات لوح فکر 1381
پی نوشت 2: اگر ولم کنن همه کتاب رو می نوشتم.کتاب کوچک و پرباریه.حداقل جمله های خوبی توش هست! تونستید بخونیدش حتما.
پی نوشت3 : حقیقتن من به فرشته نگهبان بر کتاب و فیلم معتقدم.که همیشه به وقتش میاد یه کتاب یا فیلم خوب رو خودش می سپاره بهت.بدون اینکه حتی چیزی از اون کتاب یا فیلم بدونی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر