۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

آشکارا نهان کنم تاچند...... دوست می‌دارم‌ات به بانگِ بلند*


نه ورق‌زنِ تقویم‌ام و نه دیروز (برعکس همیشه) زیاد در نت چرخیدم که بدانم چه خبر است و چه مناسبتی است. حالا امروز دیدم که بعله بعله دیروز روز بزرگ‌داشت سعدی بوده.
 از سعدی گفتن و نوشتن آب در هاون کوبیدن است . شاید حسی که به سعدی دارم این‌قدر عمیق و حقیقی باشد که بتوانم بگویم به او احساس دِین دارم. لحظه‌هایی از مرا پر کرده که گاه خودم هم باورم نمی‌شود چند خط و ربطی این چنین بتواند کشتیِ طوفان‌زده را ناخدا باشد.
اصلن همین سعدی گاه برایم سررشته بوده در خیلی دوستی‌ها. حرف مشترک‌ام با خیلی آدم‌ها.
اگر به اندازه ظرف کوچک و حقیر خودم معجون عشق را چشیده باشم بلادرنگ از ارکان اصلی آن سعدی بوده و زبان شیرین‌اش.
نه فقط روز اول اردیبهشت، که همه روزهای سال در گوشه قلب‌ام بزرگ‌داشت و آذین بستهٔ سعدی است.

*اصلاحیه:باز هم منُ اشتباهات تمام نشدنی‌ام! تیتر طبعن از سعدی نیست و از عراقی‌ئه. اینو بعد از دو روز دوست ناشناسی! تذکر دادن که ممنو‌نم از ایشون.

۴ نظر:

  1. فکر کنم خواستی خوانندگان وبلاگتو تست کنی و محکی بزنی!؟
    شعر از عراقی هست، نه سعدی. استاد!

    http://ganjoor.net/eraghi/oshaghname/fasl9/sh2/

    پاسخحذف
  2. بله بله. کاملن حق باشماست. فقط حالا کاش حرف حق زدید لااقل ناشناس کامنت نمی‌گذاشتید!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بزرگوار!
      ناشناسم، چون نه وبلاگی دارم و نه عضویتی در هیچ سایت و یا شبکه اجتماعی...
      فقط رهگذری تنها، در کوچه باغ تلخ زندگانی و ... خلاص

      در پناه حق و حقیقت باشید، همیشه و همواره

      حذف
    2. بله. ولی بالاخره نامی برای شما هست یا نه؟!
      دل‌ام می‌خواست با اسم و رسم کامنت می‌گذاشتید که طعن کلام‌تون برام قابل درک‌‌تر باشه.
      بهرحال بازم ممنون بابت تذکر به‌جا.
      در پناه روشنایی‌های حقیقت باشید.

      حذف