۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

کجاست نجات خواهی که نجاتش دهم!

یک / این روزها کارم کم شده! در حقیقت یه جورایی بیکارم ولی اسیر محل کارم!همین باعث میشه که *لقی نثار رییس کرده و به کارها و افکار خودم برسم!

دو / از ویکی پدیا خوشم می آید.در حقیقت سرچ در ویکی، یکی از تفریحاتم به شمار می آید.مثلن وقتی واژه ای،مفهومی،موضوعی ذهنم رو مشغول می کنه با ویکی جان هم مطرح می کنم ببینم چی میگه! گاهی چیزای خوبی تحویل میده.مختصر و مفید! اما نوشتارهاش راجع به برخی موضوعات جدن خنده داره.

سه / امروز سرچ کردم منجی! ویکی خان یک سری نام تحویل دادند!(+)
شاید موضوع  منجی از کانال دین و مذهب بگذرد، اما من به این وجه قضیه کار ندارم.چون دیدگاه و رویکردهای مذهبی من در یک سری باورها و اعتقادات خودم میگنجه.به قول دوستی : تو در مقابل یک آدم مذهبی ،لامذهبی و درمقابل  آدم لامذهب دارای باورهای مذهبی!!!
واقعن نمی دانم میشود به وجود ،حضور یا ظهور یک منجی معتقد بود یا نه!در لحظات خستگی ها ، بریدن ها و زیر فشارهای روحی - اجتماعی له شدن ها منجی دستاویز خوبی برای آرام شدن یا تحمل کردن می شود. اینکه بالاخره یکی بیاید جمع کند این اوضاع نابه سامان را کمی به آدم آرامش می دهد. اما این گاهی باعث تنبلی در سامان دادن امور می شود!!!!
این اصطلاح خیلی بین ما رواج دارد که " یکی بیاید جمع مان کند" اما حقیقتن هیچ کسی نبوده، خودمانیم که بایستی خودمان را جمع کنیم، سروسامانی به وضعیت خرابمان بدهیم و کاری کنیم.

چهار / منجی بودن حس خوبی ست!خیلی خوب. همیشه دلم میخواسته منم منجی باشم. اینکه بتوانی کسی یا کسانی را از وضعیت ناخوشایندی که به آن دچارند نجات بدهی اوج رضایت و آرامش است.حتی اگر این نجات نسبی باشد و یا موقت!
 بارها به دیگران کمک کرده ام ،هر کمکی که از دستم برمی آمده، که اصلن به همین ها زنده ام، ولی منجی به آن معنای آرمانی که می اندیشم نبوده ام!
آرزویم این است بتوانم روزی نجات بخشی بر جان خسته ای باشم....

۲ نظر:

  1. من یه بار فکر می کردم که چقدر خوب میشه اگه فلانی که باهاش قهر بودم تو خیابون تصادف کنه بعد من ببرمش بیمارستانه و شبم باهاش باشم که رفیق شیم!!!
    دیوانه ام منم!

    پاسخحذف
  2. خوبه که این ویکی به داد آدم میرسه
    خسته نباشی از نوشتن

    پاسخحذف