۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

من نه خود می روم، او مرا می کشد

-  عروض و قافیه  را خیلی دوست دارم . سال های دورتر که خواهرم دبیرستان می رفت ، عروض و قافیه داشتند و من چند سالی کوچکتر ازو بودم.می آمد خانه ، هرچی ریتم و ضرب وزنی بود تمرین می کرد و من مقابلش.بعد زودتر از خودش یاد می گرفتم و اجرا می کردم.حرصش می گرفت! آخر می گفت : بلند شو برو ببینم تمرکزم را به هم می زنی!!!
و دانش عروض من همان نیمه ناچار سالهای دور ماند، به مدد فرهنگ قوی و دیدگاه های صد من یه غاز ِ اینکه هرکس استعداد دارد یا به اصطلاح درسش خوب است! باید برود رشته ریاضی! از انسانی و درس هایش که به جان دوست داشتم دور شدم!
بعد از آن هم تنبلی (یا همان فراخی خودمان!) مجالی برای مطالعه بیشتر نگذاشت. اما هنوز هم هرکجا وزن شعر می بینم به وجد می آیم.

-   داشتم شعرهایی از مولانا را که شور و شیداییم را افزون تر می کند ( اینقدر که آرام میشوم) نگاه می کردم، دیدم ازقضا وزن شعری بیشترشان مثل هم است :  
غز لهایی مثل : ره آسمان / صنما جفا رها کن / همه را بیازمودم ، زتو خوشترم نیامد و...
 فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن       (رمل مثمن مشکول)


_  انگار این جادوی وزنی ، این رابطه های معانی ، این اکسیر ادبیات مرا می خواند . باید بروم سراغش. شاید فصل یادگیری آمده ،باید نو کنم دانسته ها را و بکاهم از ندانسته هایم...



* تیتر از هوشنگ ابتهاج 

۳ نظر:

  1. چه انسان فرهیخته ای
    به به :د

    هوم
    این سیستم آموزشی چقد هممونو از علائق مون دور کرده

    بعد وزن سخت تر نبود دوسش داشته باشی فرزندم؟!
    برو اینجا http://ganjoor.net
    هم به دردت میخوره
    هم به یه دردی بخور! وزن های شعر ها رو میتونی اصلاح یا تکمیل کنی

    پاسخحذف
  2. خیلی سپاسگزار از لطف شما!
    اینجا رو بلد بودم. اما باز هم سپاس :دی

    پاسخحذف
  3. آره گنجور باحاله!حیف که شعر اونم سنتی و کلاسیکش اولویت پایینمه :پی
    ولی اصلا علاقه ای به این عروض که گفتی ندارم خدای :دی
    بگو کی نظر خواس!

    پاسخحذف