۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه


از اون مدل های عجیب غریبِ دیوونگی گرفتم باز. این جور که می شم خوب شدنم طول داره.مخصوصن حالا که مسکن های قدیمی ام همه شون بی اثر شدن.چه می دونم ، لابد باید یه راه جدید کشف کنم.
اسیر حروف شدم!نظمی که در چینش حروفه دیوونه م می کنه.اولش حرف بزرگ، بقیه کوچک، بعد بروجلو،دوباره حرف بزرگ. عاشق همین چندتا حرف شدم گمونم...!
بغضم می گیره.یه ساعته زل زدم بهش.گوله ش این قدر بزرگ شده که داره خفه م میکنه.
کاش خطاطی بلد بودم.الان محتاج صدای جیرجیر قلمم.یه کشیدگی، توو یه سیاه قلم، شاید حالم را بهتر کنه.
یکی بزرگ،بعد کوچیک،بروجلو،دوباره بزرگ
اونچه که پس این حروفه الان! مهم نیست.نمی دونم چرا این نوع نوشته به بغضم می ندازه.از همون اول.
شاید گفتم، شاید پرسیدم.
بدجوری گیر افتادم. مسخره س...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر