جمعهها و روزهای تعطیل هر گوشهای از تهران را با کمالِ میل خواهم رفت بهجز انقلاب.
انقلاب را با هیاهویاش دوست دارم؛ با پیادهروهای شلوغ و پر رفتوآمد، با اتوبوسهای بیآرتیاش. با قدم به قدم بساط دستفروشها. با داد و قال فروشندههای کتابهای دست دوم. با بوی ماندگی و خاکگرفته کتابها. با صفحههای زردشدهشان. با دوزوکلک فروشندهها برای قالب کردن یک کتاب دست دوم الکی با قیمتی بالا. با بوی شیرینی و قهوه کافه فرانسه. با همه خاطراتِ شلوغِ شیرین و زهرآگیناش.
هیچ وقت دوست ندارم جمعهها پا به خیایان انقلاب بگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر