۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

زین دايره مينا خونين جگرم، می ده

تا همین دو-سه سال پیش، تقویم یکی از ارکان همیشگیِ محتویات کیف‌ام بود. با جد و جهدی مثال‌زدنی هم هر روز تقویم‌ام را باز می‌کردم؛ اما حقیقتن یادم نمی‌آید آن روزها دنبال چه بودم میان برگ‌های تقویم و سال‌ها که از دو سه ماه مانده به پایان سال، تقویمِ سال بعد را هم خریده‌بودم.
دیگر دست‌ام برای خرید هیچ تقویمی نمی‌رود وقتی برای‌ام روشن شده‌است که


 همه روزها یک روزـ‌اند
تکه تکه
میان شبی بی‌پایان*


*شمس لنگرودی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر