۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

همایون/هم‌نوازان حصار/ و من در حصرشان


خواستم از کنسرت بنویسم.
هی واژه‌ها را کنار هم چیدم، هی با هم جابه‌جای‌شان کردم. بالا پایین کردم. لحن روایی، حماسی، احساسی، ناقدانه، هیچ! هیچی نشد.
فقط چند نکته را می‌نویسم برای دل خودم.

1-      تقریبن به نبوغ "علی قمصری" دارم ایمان می‌آورم. چه ذهن گشاده و خلاقی دارد.چند سال دیگر که کوله‌بار تجربه‌اش بیشتر گردد اعجوبه بی‌نظیرتری خواهد شد. زنده‌باد. از لحظه به لحظه خلاقیت موسیقایی‌اش لذت بردم.
قطعاتی بود که موسیقی یکتا، آواز هم یکتا، اما بر هم ننشسته بودند. که گمانم فقط این انطباق حاصل تجربه باشد. وگرنه در توان‌مندی این جوان شکی نیست.

2-      نوازنده‌ها همین‌طور. نوای کمانچه شیرینی می‌شنیدم که قلبم را گرم می‌کرد. همه خوش آتیه.

3-      بخش اول هم‌آوا-نوازی همایون و قمصری که عالی و بی‌نقص بود. انتخاب اشعار، شروع از راست‌پنجگاه، و اصفهان، اصفهان. یعنی زنده‌باد قمصری که مایه‌ی بیشتر اجراها در اصفهان بود و بیداد. اصلن انگار برای من آهنگ‌سازی کرده بود لامصب!

4-      اجراهای گروه‌نوازی هم خوب بود. مخصوصن و مخصوصن آن قطعه "راه‌ها" و تصنیف "دل‌افروزتر از صبح" . هم‌نوازی سازهای کوبه‌ای هم بسیار دل‌نشین بود و پرشور.

5-      آی که "گناه عشق" را دوست نداشتم. آواز همان بود اما تم موسیقی‌اش کمی عوض شده‌بود و از آن جذابیت درآمده بود. شاید هم من زیادی با اجرای قبلی آن اخت و یکی شدم!

6-      همه‌چی عالی، فقط زمان کم بود(1:30 هم شد مدت زمان!). و این‌که کِنِف شدیم و مرغ‌ سحر برای‌مان نخواند.



پ.ن1: موقع تماشا هم می‌خواستم چشم از همایون برندارم هم دست همه نوازنده‌ها (مخصوصن قمصری) را ببینم بعد گم‌شان می‌کردم اصلن. سرگیجه گرفته بودم!

پ.ن2: سه هزار دفعه برای خودم می‌خواندم: ای اشک من خیز و پرده نشو/وقت دیدن او راه دیده نگیر

پ.ن3: جای خالی، خالی‌تر از همیشه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر