۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

از رنجی که می‌برم...


یک جایی از زندگی‌ام با دو ضربه تمامن فرو ریختم و متلاشی شدم.پودر و پراکنده. سال‌هایی که در آن پیر شدم.قد 10 سال. همانی که شهریار می‌گوید:
طفل بودم دزدکی پیر و علیل‌ام ساخت‌اند/ آن‌چه گردون می کند با ما نهانی می کند
 تمام چارچوب و داشته نداشته‌هایم از دست‌ام رفته‌، شکسته و ریخته‌بود.و حالا باید خودم را دوباره بازسازی می‌کردم و هنوز هم‌ مشغول به ساختن‌ام. تمام بی‌ثباتی‌های رفتاری، واکنش‌های شتاب‌زده، همه نامعقولی‌هایی که ازم سر می‌زند، این‌قدر که خودم هم درمی‌مانم، چه برسد به بقیه، ناشی از همین تَلاشی و بازسازی است. همین باعث شده که گاهی بیش از حد منعطف باشم و گاهی زیادی سخت‌گیر.این‌که گاهی اعتمادبه‌نفس‌ام را مقابل آدم‌ها از دست می‌دهم. به‌جای این‌که خودم باشم و با اصول خودم رفتار کنم می‌ایستم که ببینم آن‌ها چه می‌خواهند همان کنم!
 باعث شده که ذهن‌ام مقایسه‌گر شود. خودم را با خودم نمی‌سنجم، میزان‌ام شده آدم‌ها.همین شده که با غوره‌ای سردی‌ام می‌کند و با مویزی گرمی.
باعث شده، ذهن‌ام سِن‌زده شود.همه‌اش فکر کنم چیزی تا رسیدن به سی‌سالگی نمانده و من درست مثل از قافله جامانده‌ها شده‌ام آن هم با سرعتی لاک‌پشتی.
تمام این‌ها دائم در من چرخ می‌خورد و تمام هم نمی‌شود. اصلن نمی‌دانم لزومی به زندگی بیشتر هست یا نه!  تا خودم را جمع کنم لابد باید بار‌ و بندیل‌ام را ببرم خانه سالمندان. نه البته که نخواهم رسید تا به آن‌جا. نه حتی به دست خودم بلکه به دست طبیعت.یک اطمینانی از سال‌هایی دور.

۲ نظر:

  1. اصلن چرا نباید آدم های دیگه میزان باشند؟ مگه ما با همین آدم ها زندگی نمیکنیم؟ مگه به خاطر تقابل با آدم ها نیست که زندگی معنی پیدا میکنه؟
    نه اینکه هر کسی بشه میزان و معیارا. نه. آدمای درستش باید انتخاب بشن برای تبدیل به معیاری برای رفتار ما شدن. هر چه قدر هم که خودم و خودم و خودمم که باشیم آخرش یه جایی خودمونو با اشخاص دیگه مقایسه میکنیم.

    از قافله جا مانده ها؟؟ نفهمیدم دقیقن منظوت چیه و از چی جا موندی ولی مگه همسن و سال هات کجا رو فتح کردن که تو فتح نکردی؟؟
    نمیخوای دیگران معیار رفتارت باشن ولی مطئنن اینجا معیار قرارشون دادی که به این نتیجه رسیدی!

    پاسخحذف
  2. قبل‌اش گفتم مقایسه. و این‌که شاید یه جاهایی مقایسه خوب باشه اما دائمی‌اش آزاردهنده‌است.

    اینجا هم ابدن کسی را معیار قرار ندادم. دقیقن فقط همون حدی بوده که خودم برای خودم می‌خواستم و توقعی بوده که از خودم داشتم و هنوز باهاش خیلی فاصله دارم.

    پاسخحذف