۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه


خب اون‌جورا که خانم‌ها معروفن به اهل خرید بودن، اهل خرید و پلکیدن توو مغازه‌ها نیستم. حقیقتن حوصله‌ام نمی‌گیره.
خرید کردن برای من یه جور آیین‌ئه. آیینی برای تسکین، برای این‌که خودمُ بغل کنم، بگم نترسی‌ها، من هستم. مراقِب‌تم. تنها نیستی حواس‌ام بهت هست. متوجه‌ام چی داره به روزت میاد. حتی اگر شرمنده باشم که کاری ازم برنمیاد.
وقتی هم که می‌خوام آیین‌ام را به‌جا بیارم، یک آدم دیگه می‌شوم. مهم نیست چی دارم چی ندارم، چه بهایی می‌دهم ، فقط می‌خرم. هرچی که خوش‌حال‌ام کنه. حال‌ام را بهتر کنه.
توو این یکی دو روز هم کلی خرید کردم برای خودم. کاپشن، شلوار، یه عالمه خوراکی‌های مختلف، لوازم آرایش. هیچ مهم نیست که به هیچ کدوم‌شون سر سوزنی احتیاج نداشتم. مهم اینه که الان لازم و وقت اجرای آیین بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر